احساس...

هـــمـــیــشه بـــه یــادتــم ســاریــنـــا




 

 


از فراقم گذشت با سخترین ساعات نبودنت یعنی بودن من نبودن احساس نبودن حسی واسه بودن نبودن تو  برای زندگی امروز همه ی روزم رو با کار سپری کردم تا لحظه ها زود برام بگذره اینقدر خودم رو خسته کردم تا شاید شب زود خوابم ببره تا حداقل یکی از روزها بگذره ولی انگارنه این عقربها هم با من ناسازگاری دارن زیاد وقتی نیست که اومدم خونه از اون موقع تا حالا فقط گریه کردم تا شاید کمی سبک بشم دیروز قبل از رفتنت یادم بهم گفتی اگه میخوای گریه کنی گریه کن ولی من این کارو نکردم هر چند که چشمام پر از اشک بود ولی نخواستم تو سفرت رو با ناراحتی شروع کنی ولی کاشکی به حرفت گوش داده بودم گریه میکردم توی دنیا هیچ برای سبک کردن وگریه کردن خودم جایی بهتر از شونهای تو سراغ ندارم 

 


www.shereno.com www.dastanak.ir www.ghaleb-fa.blogfa.com

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





تاريخ 10 آبان 1391برچسب:,سـاعت 1:1 نويسنده احسان
яima